-
مطلقا بی عنوان
جمعه 17 تیرماه سال 1390 11:04
خیلی وقته به روز نکردم سرم شلوغه و بی حوصله ام این روزها کسی دم گوشم قصه نگفته. . . . . . . .
-
غفلت
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 21:31
من ترا خواهم برد به سر رود خروشان حیات آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز بهتر آن است که غفلت نکنیم ازآغاز * + "غفلت" این واژه رو چند بار تکرار کنین مثلا 5 بار بعد خوب بهش فکر کنین ببین چی در میاد از این همه تکرار و فکر، من هم اینکارو کردم دیدم وای خدای من همه زندگیم تو غفلت گذشته. *حمید مصدق
-
غذای روح
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 20:27
ننه کاسه ی دان مرغ ها را زمین گذاشت و چانه ی مریم را با انگشتی بلند کرد. "به چشم هایم نگاه کن مریم." مریم با اکراه همین کار را کرد. ننه گفت: "این حرف آویزه گوشت باشد، دخترم: مثل عقربه ی قطب نما که همیشه رو به شمال است، انگشت اتهام مرد همیشه یک زن را پیدا میکند. همیشه یادت باشد، مریم." "چه دختر...
-
انتخابی
جمعه 27 خردادماه سال 1390 10:42
دیشب توی یکی از مجلل ترین هتل های شهرمون گلاب به روتون عروسی دعوت بودم از اونجایی که خیلی علقه و علاقه خاصی به این نوع مراسمات ندارم و از اونجایی که مجبور هم بودم برم یه رفیقی واسه خودم پیدا کردم باهاش رفتم تو لابی هتل و دوتا قهوه گرفتیم و در حالی که داشت از یک پیانوی بسیار گرون قیمت یک صدای نچندان گوشنواز به گوش...
-
به مناسبت
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 18:41
اگر مرد بودن این گونه است که من دیده ام که هیچ اما اگر مردی هستی سایه ای بر سری و حضورت قوت قلبی و صدای گام هایت شور شوق به دلی می آورد و چرخش کلیدت لبی را به لبخند می آراید و سلامی را متولد می کند روزت مبارک... مرد ! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ +گرچه خود قایل به...
-
ب بسم الله
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 14:49
اینجا دنیایی دیگر است