عالم و آدم

گویی من ایستاده ام و زندگی از کنار من می گذرد روزشمار نیز ، همین جفتک پراکنی های روزگار...

عالم و آدم

گویی من ایستاده ام و زندگی از کنار من می گذرد روزشمار نیز ، همین جفتک پراکنی های روزگار...

انتخابی

دیشب توی یکی  از مجلل ترین هتل های شهرمون  گلاب به روتون عروسی دعوت بودم از اونجایی که خیلی علقه و علاقه خاصی به این نوع مراسمات ندارم و از اونجایی که مجبور هم بودم برم یه رفیقی واسه خودم پیدا کردم باهاش رفتم تو لابی هتل و دوتا قهوه گرفتیم و در حالی که داشت از یک پیانوی بسیار گرون قیمت یک صدای نچندان گوشنواز به گوش میرسید شروع کردیم به چرت و پرت گفتن که یهو در آسانسور باز شد یه خانم عصبانی در حالی که با موبایل صحبت میکرد زد بیرون و داد میزد که: شماره‌ت رو می‌دم به دوست پسرم بیاد کلت رو بکنه، بیاد تیکه پاره‌ت کنه، آره….آره…..خودتی……هفت جدته…..حالا وقتی دوست پسرم اومد سراغت می‌فهمی، می‌دم باباتو در بیاره….

با شنیدن این حرف‌ها، یه قلپ از قهوه داغ رو خوردم درحالی که از حلق تا معده ام دچار سوختگی درجه 3 شده بود رفتم تو فکر که : چرا؟ خوب اگه دوست پسرت نخواد دعوا کنه چی؟ اصلاً اگه اهل دعوا نباشه یا زورش به این یارو نرسه چی؟ یا اصلاً اگه بره و از یارو کتک بخوره چی؟ اونوقت حتماً اونی که کتک خورده رو ول می‌کنی و می‌ری سراغ اونی که زورش بیشتره. یهو بگو مسابقه‌ی انتخابی گذاشتی و الآن هم داری طرفین رو تحریک می‌کنی که بازی مهیج‌تر بشه.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


+هی از دیشب رفتم تو فکر که برم یه کلاس رزمی، بدنسازی، دفاع شخصی، چیزی ثبت نام کنم بالاخره روزگاره و همه چی محتمل

++واسه این اسم اینجا رو گذاشتم عالم و آدم چون ممکنه هرچیزی اینجا نوشته بشه از عالم و آدم پس زیاد سخت نگیرین